نوشته شده توسط : سارا

نوشته زهره روحی
داستان کوتاه چمدان را بزرگ علوی در سال  1311 شمسی ( 1932 ـ 1933) نوشته است. چند سالی قبل از آغاز جنگ جهانی دوم. و با وجودی که ماجرای داستان در آلمان می‌گذرد، با این حال هیچ انعکاسی از فضای اجتماعی آنجا (و یا آن دوران) در داستان دیده نمی‌شود. و اما آشنایی ما با آقای «ف»، یعنی راوی داستان (که نویسنده سنجش همه چیزها و آدمها را به نگاه و تلقی او واگذار کرده)، در صبحی یکشنبه و در آخرین ماه فصل تابستان اتفاق می‌افتد. آقای «ف»، جوانی ایرانی ساکن آلمان (شهر برلین) است و در یکی از پانسیون‌هایش اقامت دارد. ماجرای داستان ساده است. و آنچه آنرا ساده می‌کند، فقدان پیچیدگی در آدمها و یا بهتر است بگوییم آقای «ف» است. او دانشجوست و مخارج زندگی‌اش را پدرش (که در حال حاضر مجرد و ساکن همان شهر برلین است) تأمین می‌کند. بزرگ علوی، خیلی زود یعنی در همان صفحات نخست به واسطه اندیشه‌های مرد جوان، به ما خبر می‌دهد که پدر و پسر درک مشترکی از زندگی ندارند. از نگاه مردِ جوان، که نویسنده علاقه‌اش به دنبال کردن او و ثبت اندیشه‌های اوست، پدرش «یادگار خوبی از دنیای گذشته بود، اما نه سر و صورتش! عطر او ، کراوات او، مال این دوره بود، ولی افکارش! حتماً باید ساعت یازده غذا بخورد... والا... نظم و ترتیب زندگانی به هم می‌خورد... به وقار لطمه وارد می‌آید، خانواده از میان می‌رود، اصول مقدس خانواده را باید رعایت کرد. چه خوب است پسر و دختر آدم همه دور هم جمع باشند، با هم بگویند، و پدر، بزرگِ خانواده، بالای اتاق بشیند، فرمان بدهد، بیایند و بروند. پدر خدای خانه است. درست انعکاس مذهب در خانواده و یا بر عکس. درست دنیای گذشته!» .  و از نگاه پدر، پسرش جوانی بود بی‌بند و بار؛ و البته همین نظر مختصر را هم تنها از طریق یکی دو عبارت کوتاهی که در ملاقات با پسرش به زبان آورده درمی‌یابیم. بزرگ‌علوی به عنوان نویسنده‌ی داستان هیچ تلاشی نمی‌کند تا چیزی بیشتر از آنچه آقای «ف» درباره پدرش می‌گوید، به ما نشان دهد. ما فقط از گفته‌های پسر (با مضمون آراستگیِ ظاهری مدرن، اما افکار کهنه)، با پدر آشنا می‌شویم. رفتار و یا گفته‌ای از او وجود ندارد تا خود به دغدغه‌ی او نسبت به آراستگیِ ظاهریِ مدرنش پی ببریم و یا متوجه تعهدی شویم که وی به چارچوبهای سنتی در روابط خانوادگی‌دارد. به همین دلیل هم از آنجا که امکان ارتباط مستقل از گفته‌های پسر را با او نمی‌یابیم، به حاشیه داستان رانده می‌شود. و بدین ترتیب آن را با طنزی ساختاری مواجه می‌سازد. زیرا کلیّت شخصیت مرد جوان یعنی همان آقای «ف»، برای مخاطب در تقابل با پدری ساخته و برجسته می‌شود که قابل ارتباط نیست!  به هر حال ماجرای اصلی داستان از زمانی آغاز می‌شود که سر و کله پدر در صبح روز یکشنبه در اتاق نامرتب پسرش در پانسیون پیدا می‌شود و با سرزنش نام تک تک اشیایی را می‌برد که روی هم تلنبار شده است ؛ چیزی که احتمالا نویسنده جهت نشان دادن بی‌اعتنایی مرد جوان به محل زندگی خود بر جای گذاشته است. هر چند که قبل از آن هم بزرگ علوی نشانه‌ای کوچک از «بی‌اعتنایی» او را نشان‌داده، (اما به سرعت ازآن  گذر کرده) بود: زمانی که پدرش به پانسیون پسر  زنگ زده و به صاحبخانه گفته بود می‌خواهد با پسرش صحبت کند، و پسر اعتنایی به آن  نکرده بود. و همین باعث شده بود تا شخصا خود به دیدار پسرش بیاید. عملی که به تعبیر مرد جوان، پدرش با آن خود را کوچک کرده بود. اما جالب اینکه نه پدر و نه پسر کمترین اشاره‌ای به آن تلفن نمی‌کنند. صحنه‌ای که به نظر می‌رسد صرفاً استفاده‌ای برای خود نویسنده داشته تا با آن از احوالات مرد جوان خبر دهد : تأکیدی بر بی‌اعتنایی‌اش نسبت به رفتارهای مرسوم اجتماعی. بی‌آنکه بخواهد آن را به عنوان «موقعیتِ ارتباطی» در اختیار پدر و پسر قرار دهد تا به واسطه‌اش گفتگویی بین‌شان صورت گیرد، اندیشه پدر از زبان خودش شنیده شود و مخاطب به شناخت بیشتری از رابطه آن دو راه برد. اما از آنجا که رخدادهای معنادار همواره در زمینه‌ای فرهنگی و اجتماعی اتفاق می‌افتند، حداقل چنانچه جلوتر خواهیم دید، در نقد و بررسیِ «رابطه آن دو» از آن استفاده خواهیم کرد.
ادامه مطلب در؛
چمدان - بزرگ علوی



:: بازدید از این مطلب : 640
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سارا

رمان «چشمهایش» اثر بزرگ علوی

خلاصه رمان «چشمهایش» اثر بزرگ علوی
 
 

رمان چشمهایش اثر نویسنده مشهور ایران استاد بزرگ علوی بدون تردید یکی از جریان سازترین و تاثیر گذارترین رمانهای ایرانی است که نه تنها بر ادبیات بلکه برجامعه ایرانی و حتی تحولات اجتماعی دهه پنجاه  موثر بوده است. در خلاصه کردن سعی شده تحلیل های علت و معلولی حوادث رمان حذف و فقط  معرفی کوتاهی از رمان و نویسنده آن انجام شود. ذکر چند نکته درباره این رمان ضروری است، رمان چشمهایش در سال ۱۳۳۱ باعث شد که علوی را به یکباره در بین نویسندگان معاصر نامدار و زبانزد شود. بنابر تاریخی که «بزرگ علوی» خود در پایان رمان چشمهایش نوشته است، نگارش این کتاب شش ماه طول کشیده. از همان سطر آغازین رمان نویسنده سعی دارد ما را با فضای سیاسی زمان خود آشنا سازد و به خواننده بفهماند که با رمانی با زمینه های سیاسی طرف است ولی به نظر نمیرسد کاملا سیاسی باشد نکته دیگر نحوه روایت کتاب است. کتاب از ابتدا توسط مردی ناظم نقل می شود و در ادامه ناظم شروع به نقل از زبان زن ناشناسی می نماید که در حقیقت به طور هنرمندانه ای راوی انتقال پیدا می کند و احساساتی که توسط این زن بیان می شود بسیار لطیف و دقیق است و از جانب نویسنده ای مرد اینگونه توصیفات جالب و قابل تحسین می باشد. این رمان از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است. در آخر اینکه این رمان همچون سندی از تاریخ معاصر ایران و دوره رضا خان در تاریخ ادبیات ایران ثبت گردیده است و مطالعه متن کامل آن را به تمامی فارسی زبانان پیشنهاد می کنیم.

 

نویسنده:بزرگ علوی

بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ (دوم فوریه ۱۹۰۴) در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نمایندهٔ نخستین دوره مجلس بود. مادر وی نوهٔ آیت‌الله طباطبایی بود.او در هجده سالگی به آلمان رفت و تحصیلات دانشگاهی اش را آنجا به پایان برد. پس از بازگشت به گروه مارکسیستی دکتر تقی آرانی پیوست. 

بزرگ علوی،در سال ۱۳۲۳ خورشیدی سردبیر مجله ی ادبی پیام نو شد و در کنار صادق هدایت و مجتبی مینوی، به انجام فعالیت های ادبی پرداخت. در آن دوران به این گروه گروه اربعه لقب دادند. پس از مدّتی، به دلایل سیاسی و طرفداری از طبقات زحمتکش جامعه، به زندان افتاد و کتاب هایش هم از همان زمان تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی، اجازه ی  چاپ پیدا نکرند.

Bozorg_Alavi1 1 (9)

بزرگ علوی  با خلق داستان هایی چون  چشم هایش، گیله مرد، چمدان، پنجاه و سه نفر، ورق پاره های زندان، میرزا، نامه ها، سالاری ها و … بیش از نیم قرن  از چهره های مطرح ادبیات میهن عزیزمان ایران و از نویسندگان پیشگام و زبردست مکتب جدید رمان نویسی مدرنیته این مرز و بوم بود. بزرگ علوی برخی از آثار ارزشمند ادبیات فارسی را هم به زبان آلمانی ترجمه کرد که از جمله ترجمه ی شعرهای ” حکیم عمر خیام نیشابوری ” و نیز ترجمه ی ” هفت پیکر ” و اثر برجسته ی ” حکیم نظامی گنجوی ” را می توان نام برد . از دیگر تلاش های پر ارزش او طی سال های مهاجرت، تدوین فرهنگ لغات فارسی به آلمانی است. روزهای پایان عمر بزرگ علوی به علت سکته ی قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ دار فانی را وداع گفت.

خلاصه رمان چشمهایش

در آغاز رمان، تهران و خفقان حاکم بر آن توصیف میشود. نقاش بزرگ، استاد ماکان، در هفنم دی ماه ۱۳۱۷ در حالی که بیش از سه سال در کلات و در تبعید بوده به صورت مشکوکی می میرد. رژیم برای سرپوش گذاشتن بر جنایت، نمایشگاهی از آثار او ترتیب میدهد ولی به دلیل هجوم مردم به نمایشگاه، آنرا تعطیل می کنند. از استاد ماکان تابلویی به نام چشمهاش به جا مانده است.
راز این تابلو تبدیل به یک معما شده است. راوی داستان ناظم است که مسئولیت مدرسه ماکان پس از او بر عهده گرفته است. او بدنبال کشف راز تابلوی چشمهایش است.

Bozorg_Alavi1 1 (6)
در سالروز مرگ استاد زنی به دیدار از موزه مدرسه می آید. آقا رجب که در داستان نوکر استاد ماکان است زن را می شناسد و به ناظم میگوید صاحب چشمهای در تابلو این زن بوده است. ناظم زن را پیدا نمیکند و تا پنج سال منتظر مراقب میماند تا آن زن دوباره می آید. ناظم موزه را به زن نشان میدهد در حالی که تابلوی چشمهایش را پنهان کرده است. زن متوجه میشود و سراغ آنرا از ناظم میگیرد و از او میخواهد آن تابلو را به قیمت پنج هزار نومان به او بفروشد و ناظم میگوید هرچه در مقابل آن تابلو از تو بخواهم باید به من بدهی و زن میپذیرد. قرار میگذارند و شب ناظم تابلو را به درخانه زن میبرد.
آن شب زن شروع به صحبت میکند و میگوید نوزده ساله بوده که برای اولین بار به سفارش پدرم استاد را ملاقات کردم. او علی رغم سایر مردان به زیباییم توجهی نکرد و وقتی نقاشی هایم را دید گفت: ان شاءالله خوب می شود. من آنوقت از رفتارش متنفر شدم و قصد کردم برای یادگیری نقاشی به فرنگ بروم. در فرنگ سرانجام در EDBA ثبت نام کردم. زیباییم آنجا شهره عام و خاص شد، یکی از عشاقم به نام ((دوناتللو)) خودکشی کرد و یکی دیگر درباره ام رمان نوشت. پس از چهارسال متوجه شدم در هنر نقاشی بی استعدادم و یکنواختی زندگی انقدر به من فشار اورد که تا مرز خودکشی پیش رفتم .سفری به ایتالیا کردم و پیش استفانو (استاد نقاشی ماکان) رفتم. او از ماکان و خداداد برایم تعریف کرد. خداداد را میشناختم و قبلا اونرا در EDBA دیده بودم. فهمیدم او یکی از دویست نفری است که چند سال پیش در تهران و شهرهای دیگر دستگیرشدند. استاد ماکان با پنهان کردن خداداد در منزلش و با گرفتن شناسنامه جعلی او را به فرنگ میفرستد و به استفانو معرفی میکند. او حالا ازطریق فروش مینیاتورهایش امرار معاش میکند. خداداد با توزیع روزنامه فارسی پیکار که در برلین چاپ میشود به فعالیتهای سیاسی خود ادامه میدهد. خداداد به زن میگوید که به ایران برگردد و زیر دست استاد ماکان به مبارزه علیه رژیم بپردازد. خداداد نامه ایی به استاد ماکان مینویسد و زن را که حالا با اسم مستعار فرنگیس صدا میکند را به او معرفی میکند .فرنگیس به ایران برمیگردد.
پایان قسمت اول



:: بازدید از این مطلب : 514
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : شنبه 15 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سارا

کتاب رمانتیک «زبیبه و پادشاه» از صدام!

صدام حسین,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات
سخت می‌شود نام «صدام حسین» ـ دیکتاتور عراق ـ را روی جلد رمانی عاشقانه تصور کرد اما واقعیت این است که ترجمه انگلیسی‌زبان کتابی منتسب به او در سایت «آمازون» عرضه می‌شود.

سرپوش فرهنگی - به گزارش ایسنا، «بیزنس اینسایدر» نوشت: وقتی به «صدام» فکر می‌کنید، کمتر ممکن است کلمه «خلاق» به ذهن‌تان بیاید، اما واقعیت دارد که این دیکتاتور عراقی سال ۲۰۰۰ کتاب رمانتیکی را با عنوان «زبیبه و پادشاه» منتشر کرد.

 

اطلاعات دقیق و زیادی درباره چگونگی نگارش و تولید این اثر در دست نیست، اما نسخه انگلیسی‌زبان این رمان که دربردارنده طرز تفکر نویسنده‌اش هم هست، در وب‌سایت «آمازون» به فروش می‌رسد. ناگفته نماند که این یکی از چهار رمانی است که نگارش آن به «صدام» منتسب شده است.

 

این کتاب ۱۶۰ صفحه‌ای، داستان تمثیلی رابطه عاشقانه دختری روستایی به نام «زبیبه» با پادشاه عراق در هزاران سال پیش است. پادشاه نماد خود «صدام حسین» است و با پیش رفتن داستان می‌توان گفت دختر هم نمادی از ملت است. این دو در دیداری که در کاخ پادشاه دارند، ساعت‌ها درباره عشق، مذهب، ملیت و اراده ملت گفت‌وگو می‌کنند.

 

هنوز هم تردیدهایی درباره این‌که این رمان به قلم «صدام» نوشته شده و یا به دستور او، وجود دارد. «زبیبه و پادشاه» در ابتدا بدون نام نویسنده روانه بازار کتاب شد و به دلیل تم سیاسی آن و انتقادی که از آن صورت نگرفت،‌ تصور می‌شد نگارش آن توسط خود «صدام» انجام شده است.

 

برخی کارشناسان اما به این نتیجه رسیدند که احتمالا این رمان با نظارت کامل دیکتاتور عراقی و به قلم سایه‌نویسان به نگارش درآمده است. با این حال «دنیل کالدر» سال ۲۰۱۱ در «گاردین» نوشت: برخی منتقدان تصور می‌کنند «زبیبه و پادشاه» سایه‌نویسی شده است اما من شک دارم؛ ساختار این رمان خیلی ضعیف و گنگ است و حال و هوای قدرت دیکتاتوری دارد.

 

نقدی در سایت «آمازون» این کتاب را در چند جمله خلاصه کرده است: اگر می‌خواهید این کتاب را بخرید، به خاطر کنجکاوی تاریخی بخرید، نه سرگرمی ادبی. «زبیبه و پادشاه» کتابی فاجعه‌آمیز است و در کل، ملغمه‌ای است که خواندن آن عذاب‌آور است.

 



:: برچسب‌ها: کتاب رمانتیک «زبیبه و پادشاه» از صدام! ,
:: بازدید از این مطلب : 626
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 ارديبهشت 1397 | نظرات ()